ناخدای من

ساخت وبلاگ

سخت ترین مرحله زندگیم گذشتن از توست هر چند قدم بعدی پا گذاشتن به بهشت باشد! ناخدای من...
ما را در سایت ناخدای من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khodaye-zamin بازدید : 13 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 14:28

فک میکردم بتونم درباره امروز بنویسم ولی نشد فقط چند کلمه می نویسم که یادم بماند...

گرانی بنزین- الودگی هوا- کلم پلو شیرازی- انار- اب انار-سی تیر...و میان این کلمات من دیگری شدم.

ناخدای من...
ما را در سایت ناخدای من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khodaye-zamin بازدید : 50 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 6:13

میگویی شمعدانی ها حرف آدم را نمی فهمند تو حالا بنشین ساعت ها با شمعدانی پشت پنجره اتاقت درد دل کن . می گویم برگ نو زده می گویی نورش خوب بوده ...شاید هم حق با توست که اگر این شمعدانی حرفهای من را می شنید غیر از این بود که جگرش می سوخت ...خشک و پژمرده می شد؟ یادت که هست سه تا را با هم آوردی و گفتی دخت ناخدای من...ادامه مطلب
ما را در سایت ناخدای من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khodaye-zamin بازدید : 60 تاريخ : سه شنبه 20 تير 1396 ساعت: 13:36

بعضی دروغ ها از ب بسم الله رابطه شروع می شود آنجا که به هر دلیلی جلو آنی که دلت را برده هنگ می کنی زبانت بند می آید و نمی توانی لام تا کام بگویی اعتماد به نفست میرود زیر هزار و یا به هر دلیل دیگری که خودت هم نمیدانی با آن دیگری همکلام می شوی و تمام آن عشق آتشین را دیوانه وار به پای آن دیگری می ریزی ناخدای من...ادامه مطلب
ما را در سایت ناخدای من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khodaye-zamin بازدید : 48 تاريخ : سه شنبه 20 تير 1396 ساعت: 13:36

همیشه در مواقع بحرانی کنارشان نبوده ام . در روزهای حساسی که یکیشان یک اتفاقی برایش افتاده, پدر قلبش درد گرفته، برادر ها تصادف کرده اند, مادر مریض شده...و بقیه نصف جان شده اند , استرس کشیده اند, دلشان شور زده و آرام  و قرار نداشته اند ...من کنارشان نبوده ام و در آن لحظه ها یک گوشه دیگر بی خبر از همه ناخدای من...ادامه مطلب
ما را در سایت ناخدای من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khodaye-zamin بازدید : 57 تاريخ : سه شنبه 20 تير 1396 ساعت: 13:36

این کارت مثل این می مونه که یه فنچ کوچیکو که گاهی پشت پنجره اتاقت می شینه رو هی با سنگ بزنی تا بپره .شیشه پنجره رو مات می کنی که مبادا فنچ کوچولو که دلش به نور و گرمای اتاقت خوشه یه کوچولو گرم شه, حتی اینم راضی ت نمی کنه و پشت پنجره رو حصار می کشی ... نمی دونم از چی می ترسی ؟ از یه پرنده کوچیک که هی ناخدای من...ادامه مطلب
ما را در سایت ناخدای من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khodaye-zamin بازدید : 54 تاريخ : سه شنبه 20 تير 1396 ساعت: 13:36

ناخدایت بطری ات را دید
نامه ات را خواند و آمد
رد نرگسها را گرفت و پیدایت کرد
قایقش را تعمیر کرد
دلش را صیقل داد
آمد که تورا با خود ببرد
ببرد به دنیای منحصر به فرد خود
دنیای ساده و شاد و کوچکش
آمده که کنارت بخندد
آمده که بماند پس کنارش بمان
اینبار تو گمشو نشو

[ سه شنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۶ ] [ 10:54 ] [ زئوس ]

ناخدای من...
ما را در سایت ناخدای من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khodaye-zamin بازدید : 57 تاريخ : سه شنبه 20 تير 1396 ساعت: 13:36